English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2416 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trim U یکنواخت کردن با قیچی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pave U [صاف کردن و یکنواخت سازی لبه یا انتهای فرش با قیچی]
Other Matches
uniforms U یکنواخت یکنواخت کردن
uniform U یکنواخت یکنواخت کردن
shared U قیچی کردن
shear U قیچی کردن
share U قیچی کردن
snipping U قیچی کردن
snipped U قیچی کردن
snip U قیچی کردن
shares U قیچی کردن
shear U شکاف دادن قیچی کردن
standardization U یکنواخت کردن
harmonizing U یکنواخت کردن
level out U یکنواخت کردن
standardizes U یکنواخت کردن
standardizing U یکنواخت کردن
standardize U یکنواخت کردن
standardising U یکنواخت کردن
standardised U یکنواخت کردن
harmonizes U یکنواخت کردن
harmonized U یکنواخت کردن
standardises U یکنواخت کردن
harmonises U یکنواخت کردن
harmonize U یکنواخت کردن
harmonising U یکنواخت کردن
harmonised U یکنواخت کردن
man power leveling U یکنواخت کردن نیروی انسانی
droning U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
drone U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droned U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
drones U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
equalises U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalized U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizing U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalised U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizes U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalising U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
capacitor intel filter U شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
raster graphics U روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
snips U قیچی
tweezer U قیچی
braced U قیچی
overarm braces U قیچی
pruning shears U قیچی
mammock U دم قیچی
tweeger U قیچی
scissors U قیچی
snippel U دم قیچی
shear U قیچی
brace U قیچی
secateur U قیچی باغبانی
hot shear blade U قیچی گرم
lever shears U قیچی اهرمی
rotary shear U قیچی گردان
shear U قیچی اهن بر
clipper U قیچی باغبانی
scissors U پرش قیچی
forficate U قیچی مانند
tin snips U قیچی دستی
bolt clipper U قیچی پیچ
mammock U از دم قیچی ردکردن
blooming shears U قیچی شمشه
pruning shears U قیچی باغبانی
split tackle U تکل قیچی
shear steel U فولاد قیچی
levered shears U قیچی اهرمی
scissors vault U پرش قیچی
wire cutter U قیچی سیمبر
plate shears U قیچی ورق بر
wire cutter U قیچی میخچین
scissors kick U ضربه قیچی
stock shears U قیچی پادار
scissel U دم قیچی فلزات
lever shear U قیچی اهرمی
alligator shears U قیچی اهرمی
combination slitting, shears U قیچی ورق
hitch kick U شوت قیچی
heavy shears U قیچی اهنبر
sheared U قیچی شده
circular shear U قیچی کمانهای
corn-effect U ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
asynchronous U ارسال داده با استفاده از سیگنال hadshaking به جای سیگنال ساعت برای یکنواخت کردن باسهای داده
tin snips U قیچی اهن بر مهندسی
overhead kick U ضربه قیچی به عقب
shear U اسباب برش قیچی
scissors jump U پرش قیچی در اسکیت
continous chip U برادههای قیچی کاری
snips U قیچی اهن بری
scissors U قیچی روی خرک
clincher U قیچی کننده قاطع
wire shears U قیچی سیم بری
scissoring vibration U ارتعاش قیچی وار
clinchers U قیچی کننده قاطع
scissors-glasses عینک قیچی شکل
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
trudgen stroke U دست کرال و پای قیچی
guillotin plate shear U قیچی ورق اهن بری
eastern cut off U شیوه قیچی پرش ارتفاع
scissor kick U پای قیچی در شنای پهلو
compound leverage floor jack U اهرم بالابر قیچی شکل
snipper U قیچی ویژه چیدن مو یا گیاه
shears U قیچی پشم چینی یا باغبانی
smoothly U یکنواخت
monotonous U یکنواخت
uniform U یکنواخت
uniforms U یکنواخت
monotone U یکنواخت
steadying U یکنواخت
monotonic U یکنواخت
steady U یکنواخت
steadied U یکنواخت
steadies U یکنواخت
steadiest U یکنواخت
same U یکنواخت
invariable U یکنواخت نامتغیر
uniform sand U ماسه یکنواخت
uniform flow U جریان یکنواخت
uniform field U میدان یکنواخت
uniform distribution U توزیع یکنواخت
continuous current U جریان یکنواخت
drone U سخن یکنواخت
sing-song U شعر یکنواخت
drones U سخن یکنواخت
sing-song U صدایمصنوعی و یکنواخت
uniformly U بطور یکنواخت
solid-shade dyeing U رنگرزی یکنواخت
droning U سخن یکنواخت
droned U سخن یکنواخت
standardization U یکنواخت سازی
flat rate U نرخ یکنواخت
level tone U اهنگ یکنواخت
monotonously U بطور یکنواخت
sing-songs U شعر یکنواخت
sing-songs U صدایمصنوعی و یکنواخت
averruncator U یکجور قیچی که با ان شاخههای بلندتر از قدرس رامیزنند
snips U قیچی دستی برای بریدن ورقات فلزات
standards U همگون یکنواخت یکجور
flat U یکنواخت پایین دست
flattest U یکنواخت پایین دست
standard U همگون یکنواخت یکجور
steadily U بطور پیوسته و یکنواخت
uniformly distributed load U بار گسترده یکنواخت
drabbest U یکنواخت وخسته کننده
drabber U یکنواخت وخسته کننده
drab U یکنواخت وخسته کننده
level colour U رنگ یکدست یا یکنواخت
equilibrium U یکنواخت شدن رنگینه ها
power line filter U یکنواخت کننده برق
continuous duty U کار مداوم یکنواخت
uniformly distribution load U بار گسترده یکنواخت
uniform aggregate U مصالح ریزدانه یکنواخت
to level off U یکنواخت شدن [ناحیه ای]
aviation snips U قیچی دستی مرکبی برای بریدن ورقههای فلزی
monotone U صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
singsong U بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
uninterrupted duty U کار مداوم غیر یکنواخت
sing-songs U دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
sing-song U دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
eastern roll U شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
despotic network U شبکهای که بایک ساعت یکنواخت و کنترل میشود
to get into a rut U یکنواخت تکراری و خسته کننده شدن [کاری]
asynchronous U اتصال به کامپیوتر برای دستیابی غیر یکنواخت به داده
corona discharge U تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
stratus U لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
under weft U پود زیرین یا ضخیم [جهت نشاندن گره ها در جای خود و محکم و یکنواخت شدن آنها]
scissored wool U پشم مقراضی [پشمی که با قیچی دستی چیده شده نه با ماشین برقی لذا الیاف یک ناحیه دارای طول های متفاوت می باشند.]
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
board weave U تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
scorching U سوزاندن [گاه جهت از بین بردن پشم های اضافی در پشت فرش و یکنواخت نمودن و تمیزکاری این پشم ها را با فر می سوزانند.]
aerating agent U مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
warp tension U کشش نخ های تار [میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
same U یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com